Friday, January 11, 2013

واژه‌شناسی: خودرو و گردونه

آدینه ۲۲/دی/۱۳۹۱ - ۱۱/ژانویه/۲۰۱۳

واژه‌ی «خودرو» در برابر automobile انگلیسی و فرانسوی ساخته شده است. این واژه‌ی بیگانه از دو بخش ساخته شده که بخش نخست یعنی auto یونانی به معنای «خود» است و بخش دوم mobile از فعل لاتین movare («جنبیدن») و به معنای «جنبا» است. بنابراین برابر دقیق‌تر آن باید «خودجنبا» باشد نه «خودرو» زیرا «خودرو» یعنی آنچه خودش برود در حالی که این دستگاه خودش نمی‌رود بلکه خودش خود را به جنبش می‌آورد و نیازی به نیروی کشنده‌ی اسب ندارد.

در زبان گفتاری پارسی به خودرو «ماشین» هم گفته می‌شود که گویا این کاربرد از زبان ایتالیایی باشد زیرا در این زبان هم به خودرو macchina (ماکّینا) می‌گویند. پس از ورود آن به ایران در زمان قاجار از راه کشور فرانسه، بدان «اتومبیل» گفته می‌شد که در زبان گفتاری به «اتول» هم کوتاه شد (اتول امروز بیشتر کاربرد طنز یافته است).

در زبان انگلیسی، در آغاز برای آن نام‌های دیگری هم پیشنهاد شده بود از جمله «گردونه‌ی بی‌اسب» (horseless carriage) زیرا «گردونه‌ای بود که اسب نداشت» و و «وسیله‌ی خود پیشرانده» (self-propelled vehicles). اما به نظر نویسندگان مجله‌ی «مهندس برق» (The Electrical Engineer) در دسامبر ۱۸۹۵ م. این نام‌ها ناجور بودند و نام «گردونه‌ی موتوری» (motor-car) مناسب‌تر بود. (در ضمن در زبان لاتین نام فاعل از فعل movare است و معنای آن «جنباننده» است.)

گردونه‌ی جنگی و ارتش
«گردونه» از فعل «گردیدن» ساخته شده، فعلی که در پارسی میانه «ورتیتَن» بوده است. گردونه‌ی جنگی را در زبان پارسی کهن (و نیز هندی) رَثَه (ratha) می‌گفتند. این واژه در شاهنامه هم در نام پهلوان تورانی یعنی «اَغریرَث» برادر نیکوکار افراسیاب دیده می‌شود («اغری» هم به معنای «سر و پیش» است و با در یونانی همریشه است). گردونه‌ها باستانی دارای دو چرخ بودند و دو اسب آنها را می‌کشید. جنگاورانی را که بر گردونه سوار می‌شدند «رَته ایشتار» یعنی «ایستاده بر گردونه» می‌خواندند. در پارسی میانه این ترکیب به صورت «ارتیشتار» درآمد و جنگاوران را «ارتیشتاران» و فرمانده آنان را «ارتیشتاران سالار» می‌گفتند. واژه‌ی «ارتیشتاران» در شاهنامه به خاطر خوانش‌های اشتباه به صورت‌های «نیساریان» و «میشاریان» درآمده است. فرهنگستان یکم هم واژه‌ی «ارتش» را از «ارتیشتار» ساخت.

واژه‌ی ride در انگلیسی هم با رَتَه همریشه است. (در پوروا-هندواروپایی: *reidh-) البته واژه‌ی «رده» با «راست و رج و رسته» همخانواده است و به این گروه ربطی ندارد.

گردونه را در زبان لاتین carrus و carrum می‌گفتند که خود از karros در زبان کِلتی (Celtic) وام گرفته شده است. این واژه در زبان فرانسوی به صورت char و نیز charriot درآمده است. در زبان انگلیسی هم car و chariot شده است. امروزه به گردونه‌های جنگی باستانی در زبان فرانسوی char و در زبان انگلیسی chariot می‌گویند.

هم چنین از واژه‌ی لاتین carrus در زبان فرانسوی کهن فعل carrier (در فرانسوی امروزی: charrier) به معنای «بردن» ساخته شده که در زبان انگلیسی به صورت carry درآمده است. در زبان لاتین هم فعل carricare به معنای «بار کردن گردونه» ساخته شده است که در زبان فرانسوی به صورت chargier درآمده است و از آن نام charge به معنای «بار و زحمت و مسئولیت» ساخته شده است. این مفهوم «بار» هنوز هم در فیزیک برق-و-مغناطیس برای «بار برقی» و «ذره‌ی باردار» (در انگلیسی: charged particle) به کار می‌رود.

از همین خانواده، در زبان هندی گردونه‌ی باری چهار چرخ را «گاری» می‌گویند که این واژه در سده‌های اخیر وارد زبان پارسی هم شده است.

همه‌ی این واژه‌ها از ریشه‌ی پوروا-هندواروپایی *krsos و فعل *kers- به معنای «دویدن» است.

واژه‌ی char در فرانسوی و car در انگلیسی (و نیز cart که شکل دیگری از آن است) به معنای گردونه‌ای بوده است که با اسب کشیده می‌شده است. پس از اختراع راه آهن، به هر واگن در زبان انگلیسی car گفته می‌شد. پس از اختراع موتورهای کوچک‌تر، این نام به دستگاه نقلیه‌ی تازه داده شده یعنی در زبان انگلیسی هم چنان به آن «گردونه» گفته می‌شود.

در زبان فرانسوی امروزه char به تانک جنگی و car به اتوبوس‌های میان‌شهری (در انگلیسی coach) گفته می‌شود.

در زبان پارسی واژه‌ی «ارابه» (با «ر» تشدیددار یا بی تشدید) هم برای گردونه‌ی دو چرخی به کار می‌رود که جانور آن را بکشد. «ارابه» به معنای «گردونه» به اشتباه «عرابه» نوشته می‌شود و گاهی با «عراده» اشتباه گرفته می‌شود. حال آن که عراده به کلی چیز متفاوتی است. عراده سلاحی جنگی مانند منجنیق برای دژستانی بوده که بدان «حصارگشا» هم می‌گفته‌اند.

عراده: نوعی از آلات جنگ و قلعه‌گیری است و آن آلتی باشد کوچک‌تر از منجنیق که بدان سنگ بر سر خصم اندازند (غیاث). و آن را حصارگشای نیز گویند.

نترسد ز عراده و منجنیق --------------------------- نگهبان نباید ورا جاثلیق (فردوسی)

ز عراده و منجنیق و ز گرد --------------------- زمین نیلگون شد هوا لاجورد (فردوسی)
شاید علت اشتباه شدن «ارابه» به معنای گردونه با «عراده» به معنای سلاح جنگی (حصارگشای ) وجود واژه‌ی «غَرده» (شاید شکل دیگری از «گرده») در پارسی به معنای گردونه باشد:
غرده: ارابه و گردون چوبی (برهان قاطع) (آنندراج). گردون چوبی (جهانگیری).

ز خواب جستی و گفتی: «زهی مبارک رَز! ---------- که خمره خمره ازو می کشند بر غرده» (سوزنی - از جهانگیری)
بر پایه‌ی این شعر، غرده باید گردونه‌ی باری باشد.

در زبان ترکی استانبولی به خودرو «اربا» (araba) می‌گویند که تلفظ ترکی همین واژه‌ی «ارابه» است. شاید «عربه» در زبان عربی از راه «اربا»ی ترکی از پارسی گرفته شده باشد. شاید هم واژه‌ی اصلی «عربه» در زبان عربی بوده که به صورت «ارابه» و «اربه» وام گرفته شده است.

به گردونه‌ی دو چرخ در زبان انگلیسی cart و در زبان فرانسوی charrette می‌گویند.

چرخ و کالسکه و درشکه

واژه‌ی «چَرخ» در زبان پارسی میانه «چَخر» () بوده است که از اوستایی c'axra (و فعل caraiti) گرفته شده است. در سانسکریت cakram به معنای «چرخ و دایره» است. این واژه از ریشه‌ی پوروا-هندواروپایی *kwel- به معنای «غلتیدن و چرخیدن» است که در یونانی kyklos (کوکلوس) و در لاتین هم cyclus (کوکلوس) است. واژه‌ی لاتین به زبان‌های اروپایی راه یافته و امروزه در انگلیسی cycle (سایکل) و در فرانسوی cycle (سیکل) خوانده می‌شود. بنابراین «چرخه» برابر دقیق و ریشه‌شناسیک این دو واژه‌ی انگلیسی و فرانسوی است. به همین دلیل bicycle را «دوچرخه» و tricycle را «سه‌چرخه» می‌گوییم.

البته در ایران «سیکل» فرانسوی به مدرک یا گواهینامه‌ای گفته می‌شد که در واقع در پایان دوره (یا «سیکل») یا چرخه‌ی اول (شش سال دبستان) به دانش‌آموزان داده می‌شد. گواهینامه‌ی پایان چرخه‌ی دوم یعنی پایان شش ساله‌ی دبیرستان را «دیپلم» می‌گفتند. در نظام بعدی آموزشی، که دبستان پنج سال شد و دوره‌ی سه ساله‌ی راهنمایی افزوده شد، «سیکل» به گواهینامه‌ی پایان دوره‌ی راهنمایی گفته شد.

از خانواده‌ی یونانی kyklos، در زبان چکی «کُلِسا» (kolesa) به معنای «چرخ» است. این واژه به آلمانی درآمده و از آن «کالِش» (Kalesche) ساخته شده و این واژه از راه زبان روسی (کالیَسکا، به خط روسی: коляска به خط لاتین: kolyaska) وارد زبان پارسی شده است. کالسکه گردونه‌ای است با چهار چرخ که در پشت آن اتاقک درداری است و دو یا چهار اسب آن را می‌کشند. کالسکه را در زبان انگلیسی carriage و در زبان فرانسوی carrosse می‌گویند که هر دو با carrus همریشه اند.

درشکه هم گردون چهار چرخه‌ای است که جلو آن باز و سقف اطاق وی را می‌توان بلند کرد و برافراشت و یا تا کرد و خوابانید. این واژه از «دروژکی» در روسی (به خط روسی: дрожки به خط لاتین: Droschke) گرفته شده است. درشکه را در انگلیسی hackney-carriage و نیز phaeton (فایتون) می‌گویند که این واژه‌ی آخر نام شخصی در استوره‌های یونانی است که کوشید گردونه‌ی پدرش را – که خورشید چرخش بود – برانَد و نزدیک بود زمین را به آتش بکشد. ریشه‌ی واژه‌ی «درشکه» را پیدا نکرده‌ام.

(هر چند با این خوشه‌ی واژگانی ربط زیادی ندارد، اما باید اشاره کنم که «فرغون» یا «فرگون» از «فورگُن» fourgon در زبان فرانسوی گرفته شده است. در فرانسوی به قطار باربر fourgon ferroviaire گفته می‌شود. در انگلیسی به فرغون wheel-barrow به معنای «زَنبه‌ی چرخدار» می‌گویند. البته در اسپانیایی به فرغون carretilla می‌گویند که از همان ریشه‌ی لاتین carrus است.)

برداشت

می‌بینیم که در زبان انگیسی، رفتار طبیعی سخنگویان آن است که وقتی گونه‌ی جدیدی از پدیده‌ای را می‌بینند با همان مفهوم‌های قدیمی آن را نامگذاری می‌کنند و از گسترش یا بسط معنایی واژه استفاده می‌کنند. نمونه ی دیگر آن که وقتی نامه‌های الکترونیکی یا اینترنتی ساخته شد بدان «نامه‌ی الکترونیکی» گفتند و بعدها آن را به «ا-نامه» (email) کوتاه کردند. یا وقتی دستگاه الکترونیکی کوچکی ساخته شده که نوشته‌های تولید شده در رایانگر را چاپ می‌کند در زبان انگلیسی بدان «چاپگر» (printer) گفتند. این نشانی از پویایی و زایایی زبان است. و این پویایی و زایایی به دلیل همت و تلاش سخنگویان و نویسندگان این زبان است.

اما متاسفانه امروزه در کشور ما، عده‌ای به دلیل‌هایی، باور دارند که این نام‌های انگلیسی «ترجمه ناپذیر» اند و به جای گسترش معنایی، همان واژه را به صورت وام به پارسی تحمیل می‌کنند زیرا حوصله‌ی فکر کردن و نگاه کردن به واژه‌نامه و فرهنگ‌های انگلیسی-فارسی را ندارند. به نظرشان printer با چاپگر فرق دارد یا email با نامه فرق دارد و باید همان پرینتر و ای-میل گفت.

جالب آن که حاج سیاح شیروانی وقتی به انگلستان رفت و در سفرنامه‌اش خواست از پدیده‌ی جدیدی که دیده بود نام ببرد آن را «سخنگاه» نامید که ترجمه‌ی parliament است زیرا این واژه از ریشه‌ی فعل parler در زبان فرانسوی (به معنای «سخن گفتن») و معنای آن «سخنگاه» است. حتا در شعری از زمان قاجار - که درباره‌ی تصادف گاو با اتومبیل است - برای «اتوموبیل» از اصطلاح «گردونه» استفاده شده است:
کور گردد چشم عقل کنجکاو ------------- بشکند گردونه‌ای را شاخ گاو
امیدوارم روزی برسد که دیگر این گونه کوته‌نظری‌ها و نامهربانی و ناآگاهی‌ها و گاه ستیز با زبان پارسی در میان نباشد و سخنگویان زبان پارسی به زبان خود افتخار و از آن پاسداری کنند و در بالندگی آن بکوشند. نویسندگان و سخنگویان به زبان پارسی هم باید همت و تلاش کنند و زایایی و پویایی و سرزندگی زبان خود را افزایش دهند. وام‌واژه‌های بی‌دلیل و تحمیلی باعث سستی ساختارهای زبانی و با گذشت زمان، فراموشی ساختارهای اصلی و زایای زبان می‌شوند.


پی‌نوشت
پرسیده‌اند نام «دلیجان» در زبان پارسی از کجا آمده است؟ این واژه با این گروه واژگانی ربطی ندارد. نام «دلیجان» در اصلی از زبان فرانسوی و به صورت diligence «دیلیژانس» به معنای «شتاب» است و منظور گردونه‌ای بوده که با شتاب می‌رفته است. دلیجان خودروی بزرگ و همگانی برای مسافربری بوده که با چهار یا شش اسب کشیده می‌شده است.

دلیجان‌های اولیه معمولا با چهار یا شش اسب کشیده می‌شدند و در مسافت‌های معینی اسب‌ها را عوض می‌کردند. دلیجان‌ها بین دوازده تا هجده ساعت در روز در حرکت بودند، و روزانه تقریباً بین چهل تا شصت و پنج کیلومتر راه طی می‌کردند. دلیجان‌ها بین هشت تا چهارده مسافر با وسایل سفر آنها را حمل می‌کردند و اغلب بسته‌های پستی نیز با این دلیجان‌ها فرستاده می‌شد. در اوایل قرن نوزدهم میلادی دلیجان متداول‌ترین وسیله‌ی حمل مسافر بود. (از دائرةالمعارف فارسی - برداشته از فرهنگ دهخدا).

هم چنین:

دروژکی در روسی (به خط روسی: дрожки) شکل جمع نام کوچک‌شده (اسم مُصغّر) droga (به خط روسی: дрога) است. در زبان روسی droga به محور یا میله‌ی اصلی گاری گفته می‌شود.

1 نظر:

رفیق فردوسی said...

سپاس
مثل همیشه بهره بردم
کاش درباره ی دلیجان هم می نوشتید که ریشه آن از کجاست

و دیگر اینکه شاید بهتر باشد به جای
پوروا-هندواروپایی

پوروا-آریایی بگوییم که درست تر است همانچنان که خود شما پیش از این نوشتید
پیش از سیطره ی اروپاییان آلمانیها آن را هندوژرمنیک کی گفتند که آنهم درست نیست
سپاس دوباره