Wednesday, March 30, 2011

سفرنامه‌ی ابودلف در ایران

چهارشنبه ۱۰/فروردین/۱۳۹۰ - ۳۰/مارچ/۲۰۱۱

ابودُلَف مِسعَر ابن مُهَلهِل یَنبوعی از شاعران و جهانگردان مسلمان سده‌ی چهارم هجری/دهم میلادی است. ابودلف به دربار سامانیان رفت و از آنجا به سفر در هند و چین و ترکستان پرداخت. سپس به غرب ایران آمد و با صاحب ابن عباد دوست شد و با پشتیبانی و صله‌های او به زندگی خود ادامه داد. از وی دو رساله به جا مانده است: در رساله‌ی نخست به سفرش به هند و چین و ترکستان پرداخته است و در رساله‌ی دوم به سفرش در غرب و شمال ایران. ابودلف در سفرنامه‌ی خود از مردمان و میوه‌ها و معدن‌ها و شگفتی‌های هر شهر و جاده سخن گفته است. در سفرنامه‌ی ایران او به بسیاری از آثار بازمانده از دوران ساسانیان اشاره شده است که ۳۴۰ سال پس از فروافتادن آنان همچنان باشکوه و محترم بوده است. رساله‌ی نخست مدت‌ها بود که شناخته شده و بررسی شده بود. اما رساله‌ی دوم در دهه‌ی ۱۳۳۰ خ/۱۹۵۰ م. در مجموعه‌ی یکتایی در کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی در مشهد یافت شد که افزون بر دو رساله‌ی ابودُلَف، شامل رساله‌ای از ابن‌فقیه همدانی (تاریخ‌نگار و جغرافی‌نگار ایرانی سده‌ی دهم هجری) و سفرنامه‌ی احمد ابن فضلان نیز بود. ولادیمیر مینورسکی متن ویراسته‌ی عربی آن را با توضیح و تعلیق خود در سال ۱۹۵۵ م/۱۳۳۴ خ. به زبان عربی در قاهره منتشر ساخت و در سال ۱۹۵۸ م./۱۳۳۷ خ. به سبک خود به ترجمه و ویرایش و پژوهش این رساله به زبان انگلیسی پرداخت. در سال ۱۳۴۲ خ/ ۱۹۶۳ م. سیدابوالفضل طباطبایی آن را به پارسی برگرداند و منتشر کرد. در ترجمه‌ی پارسی به برخی اشتباه‌های مینورسکی در خواندن و ترجمه‌ی متن عربی به انگلیسی نیز اشاره شده است.



نام کتاب: سفرنامه‌ی ابودُلَف در ایران در ۳۴۱ هجری
نویسنده: ابودُلَف مِسعَر ابن مُهَلهِل یَنبوعی
با تعلیقات و تحقیقات ولادیمیر مینورسکی
ترجمه به پارسی: سیدابوالفضل طباطبایی
ناشر: مترجم
صفحه: ۱۸۴

کتاب شامل ۹ صفحه دیباچه‌ی مترجم است و شامل توضیح درباره‌ی ابودلف و مذهب و زندگی او است. ابودلف خود را از بنی‌ساسان می‌دانسته است که گروهی بودند که با گدایی زندگی می‌کردند. در کتاب‌های قدیم در توضیح بنی‌ساسان نوشته بودند ساسان یکی از شاهان ایران بود که با دارا جنگید و شکست خورد و سپس همه‌ی دارایی‌هایش به غارت رفت و بی‌چیز شد و از این رو به گدایی افتاد. از این رو گدایان را بنی‌ساسان می‌خوانند. شیخ محمد عبده نیز گفته است که پس از شکست ساسانیان از عربان مسلمان، خاندان ساسانیان را از خود می‌راندند و برای کوچک‌سازی و خوار کردن آنان به گدایان بنی‌ساسان می‌گفتند و انتساب به ساسانیان حالت اهانت‌آمیزی به خود گرفته بود! روشن است که این توضیح هرگز پشتوانه‌ی تاریخی ندارد بلکه کاملا به وارون، همواره ارتباط با ساسانیان نشانه‌ی افتخار و بزرگی بود و همه‌ی شاهان ایران پس از اسلام به نوعی خود را به ساسانیان می‌بستند و شیوه‌های کشورداری آنان همواره مورد تقلید و پیروی خلیفگان مسلمان و عثمانی و بیزانس و دیگران بود. طباطبایی هم توضیح می‌دهد که ساس و ساسی در زبان پارسی به معنای گدا است و هیچ ربطی به ساسانیان ندارد. سنایی غزنوی نیز در شعری به روشنی به این موضوع اشاره کرده است:
خاک‌پاشان دیگر اند و بادپیمایان دگر ------ کی توان مر ساسیان را تخم ساسان داشتن؟

مقدمه مینورسکی شامل ۲۶ صفحه است و در آن به زندگی و سفرهای ابودُلَف پرداخته است. سپس چگونگی کشف رساله‌ی دوم ابودلف در آستان مشهد را بیان کرده و درباره‌ی رساله‌ی نخست و مفسران آن می‌نویسد. سپس مینورسکی درباره‌ی کسانی می‌نویسد که ابودلف این دو رساله را برایشان نگاشته است. در پایان نیز به نویسنده‌ی دستنویس یافت شده در مشهد و نسخه‌شناسی آن می‌پردازد.

متن اصلی رساله از صفحه‌ی ۳۷ تا ۹۵ است که شامل ۷۲ بند یا مقاله می‌شود. سپس تعلیقات و پژوهش مینورسکی می‌آید که تا صفحه‌ی ۱۶۲ کتاب است. در این بخش مینورسکی برای هر مقاله به بررسی نام‌ها و شخصیت‌ها و جاهای اشاره شده در متن و ارائه‌ی نقشه‌ی خط سیر ابودلف و نیز نقشه‌ی جاهای اشاره شده و وضعیت امروزی آنها می‌پردازد. پس از آن نیز نمایه و کتاب‌شناسی است.

در اینجا چند بند از سفرنامه‌ی ابودلف را می‌آورم:

بند ۳۴: در یک فرسخی قرمیسین [=کرمانشاه] تصویری واقع و عبارت از مردی سوار بر اسب است که از سنگ ساخته شده و زرهی به تن دارد. زره مزبور و میخ‌هایی که بر آن کوبیده شده چنان می‌نُماید که با هیچ بند آهنی به هم نپیوسته به طوری که بیننده خیال می‌کند آن مرد در حال حرکت است. این نقش، تصویر اَبَرویز [=خسرو اَپرویز=شکست‌ناپذیر] سوار بر اسب خود شبدیز است و در روی زمین مانند ندارد.

بند ۳۵: از آنجا به کوه بلندی به نام «سمیره» می‌روید که مشرف بر اطراف است و در آن تصویرهای ظریف و نقش‌های زیبایی موجود است که گفته می‌شود به دستور خسرو پرویز برای فرهاد حکیم ترسیم شده است. در پایین این مکان یک پل عظیم با ساختمان عجیبی بر روی رودخانه‌ی گودی نصب شده است.

بند ۴۸: .... در جهت شرقی ری مکانی است به نام جیل‌آباد که ساختمان‌ها و ایوان‌ها و تاق‌های بلند و استخرها و گردشگاه‌های زیبا و عجیبی دارد و مردآویژ (مرداویج) آن را بنا نموده است. هر کس این آثار را می‌بیند بدون تردید گمان می‌کند از ساختمان‌های قدیم خسروی است.

در این مکان زندان بزرگ و هولناکی وجود دارد که اطراف آن را دریاچه‌ی عمیقی فراگرفته و بر بالای آن دژ محکم گلی روی ایوان خاکی برپا شده است. این دژ به قدری محکم است که نقب زدن در آن برای راه یافتن به بیرون ناممکن است و هیچ تبهکاری نمی‌تواند به هر گونه حیله از آنجا رهایی یابد. من هیچ ساختمانی از این نوع و مانند آن ندیده‌ام.

بند ۴۹: در این شهر مردی مجوسی اقامت داشت که در سال ۳۳۳ درگذشت و من او را دیده بودم. وی سال به سال برای همه‌ی ارتش خراسان و همراهان و افسران آن شراب بسیار عالی و برّه و بهترین میوه و خواربار را فراهم می‌کرد. می‌گویند ظرف‌های شرابی که سالیانه از خانه‌ی او برای مردم فرستاده می‌شد نزدیک ۵۰ هزار درهم ارزش داشت. سخاوت و کرَم او به اندازه‌ای بود که هر گاه جمعی از مردم از خاص و عام و آشنا و غریب در هر لباس که بودند با او برخورد می‌رکدند و از او شراب می‌خواستند، مُهر خود را به موم یا گل می‌زد و به آنها می‌داد. انباردار او در مقابل هر مُهر به دارنده‌ی آن یک قُرابه حاوی نوزده رطل شراب و به همراه آن پنج درهم پول برای میوه و نُقل می‌داد...

بند ۵۰: ... در ری پارچه‌های معروف به «رازی» می‌بافند. این پارچه مخصوص آنجا است و در هیچ جای دیگر مانند آن بافت نمی‌شود. من یک توپ از آن را به اندازه‌ی دویست وجب دیدم که به مبلغ ده هزار درهم فروخته شد. مردم ری بدجنس و نادان و باهوشند. آنها در نقب زدن زمین مهارت دارند و هیچ کس در این کار به پای ایشان نمی‌رسد. راهروهای زیرزمینی ری ضرب المثل شده است.

خلاصه‌ی نمونه‌هایی از توضیح مینورسکی:
بند ۳۴: بناهای تاریخی «تاق بُستان» (اکنون در محل تاق وستام خوانده می‌شود) شامل نقوش برجسته‌ی پادشاهان متعدد است: شاپور دوم (۳۱۰ تا ۳۷۹ م.)، اردشیر دوم (۳۷۹ تا ۳۸۴ م.)، شاپور سوم (۳۸۸ تا ۳۹۴ م.) و خسرو دوم پرویز (۵۹۰ تا ۶۲۹ م). ابودلف مجسمه‌ی مشهور خسرو دوم سوار بر اسب جنگی خود شبدیز را توصیف می‌کند .... (ادامه‌ی توضیح مینورسکی درباره‌ی تاق بستان و اشتباه‌های ابودلف در توصیف دیگر بناهای این جایگاه)

بند ۳۵: کوه بیستون معمولا در عربی «سن سمیره» (دندان سمیره) نامیده می‌شود. ابودلف راجع به نقش معروف فتح داریوش در بیستون به طور مبهم سخن گفته است. یک مسافر اروپایی ۱۵۰ سال پیش درباره‌ی نقش برجسته‌ی پیروزی داریوش بر دشمنانش چنین نوشته است: «سااونا (صحنه) تا بوسوتون (بیستون) با سنگ‌های بزرگ فرش شده... دورتر از آنجا، روی یک تخته سنگ که بر پا نصب شده نقش حجاری یک صلیب و دوازده نفر حواریون دیده می‌شود» (!)

ذکر نام فرهاد ممکن است مربوط به این قهرمان در زمان‌های بسیار قدیم باشد که بعدها در اشعار پارسی بدان اشاره شده است. ....

بند ۴۸: خرابه‌های ری در هشت کیلومتری جنوب-جنوب شرق تهران قرار دارد. قریه‌ی «زندان» که در ده کیلومتری جنوب خرابه‌های ری در دامنه‌ی تپه‌ها نشان داده شده شاید نشانه‌ای از جایگاه همین زندان دولتی باشد که ابودلف توصیف کرده است.

در کتاب یاقوت [حموی] - به جای جبل‌آباد که در متن اصلی این دستنویس آمده بود جیلاباذ خوانده می‌شود و این نام با توجه به این که بنیانگذار آنجا اهل گیلان (جیلان) بوده باید صحیح باشد.

1 نظر:

حسام said...

سپاس فراوان از شما برای معرفی تاریخ و فرهنگ این کهن بوم و بر.