Tuesday, May 04, 2010

معرفی نزهه المجالس

سه‌شنبه ۱۴/اردیبهشت/۱۳۸۹ - ۴/می/۲۰۱۰

همان طور که می‌دانیم منطقه‌ی قفقاز و اران و شروان از زمان‌های دور و دوران پیش از اسلام بخش مهمی از سرزمین ایران بوده و فرهنگ ایرانی در آن گسترش داشته است. بسیاری از شخصیت‌های بزرگی فرهنگ ایران مانند نظامی گنجوی و خاقانی شروانی و مجیر بیلقانی و دیگران از این منطقه برخاسته‌اند. قوم کهن ایرانی سرمت و الان (که «اران» شکل دیگری از این نام است) در همین منطقه زندگی می‌کردند و بازماندگان آنان امروزه در جمهوری اوستیا به زبان «ایرون» سخن می‌گویند و سرزمین خود را «ایرستون» می‌نامند. شوربختانه در سده‌ی نوزدهم م. در طی تجاوزهای روسیه‌ی تزاری این منطقه طی قراردادهای ننگین گلستان و ترکمان‌چای از ایران جدا شد و از زمان استالین با برنامه‌های حساب شده نام این منطقه را به دروغ به «آذربایجان» تغییر دادند و دستگاه تبلیغات تزاری و استالینی و شوروی در پاک کردن تاریخ این منطقه و بریدن پیوندهای آن با سرزمین اصلی ایران بسیار کوشیدند. از جمله زبان رسمی را از پارسی به ترکی برگرداندند و تاریخ را بازنویسی کردند و افسانه‌ی آذربایجان شمالی و جنوبی را رایج کردند. امروزه گستاخی دولت باکو به جایی رسیده که به ایرانی خواندن نظامی گنجوی اعتراض می‌کند. یکی از استدلال‌های پوچ آنان این است که نظامی ترکی بوده و زبان پارسی را در مدرسه آموخته و حتا می‌خواسته به ترکی شعر بسراید اما نگذاشته‌اند. وگرنه از قدیم در این خطه مردم به زبان ترکی سخن می‌گفته‌اند و زبان پارسی تنها برای شعر گفتن به کار می‌رفته است.

معرفی کتاب و پدیدآورندگان
یکی از سندهای بسیار معتبر و ارزشمند برای نشان دادن این که زبان اصلی و روزمره‌ی مردم این منطقه از دیرباز پارسی بوده کتاب نویافته‌ای است به نام «نزهة المجالس» که یک جُنگ ادبی است که کسی به نام «جمال خلیل شروانی» در میان سال‏های ۶۲۲ تا ۶۸۳ ق. آن را در ۱۷ فصل گردآوری کرده‌است. کتاب شامل بیش از ۴۰۰۰ رباعی از نزدیک سی صد شاعری است که بسیاری از آنان از مردم دو سوی رود ارس بوده‌اند و هیچ اثر دیگری از آنان برجا نمانده است. این کتاب گنجینه ارزشمندی است از آداب و رسوم و زبان کوچه و بازار مردمان اران و آذربایجان. این کتاب ارزشمند، که از این کانون پررونق فرهنگ ایرانی گردآوری شده، تاکیدی است بر این واقعیت که در اران و آذربایجان، زبان و ادب فارسی، زبان مردم کوچه و بازار و دربار بوده است. وجود این همه شاعر که در قرن ششم و هفتم و هشتم در شمال‏غرب ایران شعر می‌سروده‌اند و بسیاری از آنان صنعتگر و بازاری و پیشه‌ور بوده‌اند مانند شیخ حسین سقا (آب فروش)، شهاب کاغذی (کاغذساز یا کاغذفروش)، نجم سیمگر (نقره‌ساز/نقره‌فروش)، زکی اکاف (پالان‌دوز)، جمال عصفوری (گنجشک‌باز) خود دلیل روشنی است که زبان مشترک و همگانی ایرانیان زبان پارسی بوده و مردم این خطه نیز در زندگی روزمره بدان سخن می‌گفته‌اند و از راه آموزش در مدرسه و مکتب فراگرفته نمی‌شده است.

تنها نسخه‌ی خطی شناخته شده از این کتاب در کتابخانه‌ی استانبول بود و در سال ۱۳۴۲ خ/ ۱۹۶۳ م. زمانی که زنده‌یاد دکتر محمدامین ریاحی خویی رایزن فرهنگی ایران در ترکیه بود با این کتاب آشنا شد و تصمیم گرفت آن را منتشر کند. ویراست نخست چاپی این کتاب در سال ۱۳۶۴ خ/ ۱۹۸۵ م. در تهران منتشر شد و ویراست دوم آن در سال ۱۳۷۵ خ./۱۹۹۶ م. به دست انتشارات علمی منتشر شده است. کتاب کامل را می‌توانید از هر یک از نشانی‌های زیر به دست آوردید:
«نزهة المجالس: چهار هزار رباعی از سی صد شاعر» در پایگاه ارزشمند آذرگشنسپ. یا «نزهة المجالس: چهار هزار رباعی از سی صد شاعر» در کتابخانه‌ی سایت «تارنما». (۸۸۸ صفحه. اندازه‌ی پرونده‌ی پی.دی.اف: نزدیک ۱۶ مگابایت)

خود دکتر ریاحی خویی در پیشگفتار چاپ دوم (فروردین ۱۳۷۵) درباره‌ی این کار چنین می‌نویسد:

از نخستین روزی که تنها دستنویس موجود «نزهةالمجالس» را در کتابخانه‌ی سلیمانیه‌ی استانبول دیدم و آن را سرشار از نوادر و نفایس سروده‌های کهن فارسی یافتم، تصمیم به تصحیح و نشر آن گرفتم و عکسی از آن را به دست آوردم و بررسی و تصحیح آن را آغاز کردم. ولی اشتغالات گوناگون انجام پذیرفتن کار را سالها به تاخیر انداخت تا این که احساس خطری برای ایران انگیزه‌ی تعجیل در اجرای تصمیم شد.

ماجرا این بود که در تابستان ۱۳۶۱ [خ/ ۱۹۸۲ م.] در روزنامه‌ها اظهاراتی از حیدر علی‌اوف معاون کاسیگین، نخست وزیر شوروی سابق، را خواندم که بوی دشمنی با ایران و آزمندی‌های روسیه‌ی تزاری و تحریکات ضدایرانی می‌داد و به قصد ایجاد تزلزل در همبستگی ملت ایران و دامن زدن به پندارهای تنوع قومیتها در ایران بیان شده بود. آن روز احساس کردم که هر ایرانی باید در برابر آن گونه فتنه‌انگیزی‌ها به قدر توانایی خود قدمی بردارد. به نظرم رسید آنچه از دست من برمی‌آید اقدام به چاپ همین «نزهةالمجالس» است که جواب علمی دندان‌شکنی است به یاوه‌پردازی‌ها و سند انکارناپدیری بر دیرینگی فرهنگ ایرانی در گوشه و کنار کشور و مناطقی که از یک قرن و نیم پیش با هجوم دشمن از ایران جدا شده و در خارج از مرزهای کنونی کشور قرار گرفته است. چنین بود که همه کارها را کنار گذاشتم و این کتاب را برای چاپ آماده کردم.


اهمیت کتاب
شادروان دکتر ریاحی در اهمیت کتاب چنین می‌نویسد:
جنبه‌ی مهمتر این که چون این کتاب در هفت قرن و نیم پیش در شروان تالیف شده ترانه‌های فراوانی از شاعران کهن از یاد رفته‌ی شمال غرب ایران از دو سوی ارس در سینه دارد که از نظر شناخت دیرینگی فرهنگ ایرانی در آن سامان و آشنایی ما با زبان و سبک سرایندگان آن دیار نظیری برای آن نمی‌توان یافت.

ترانه‌های زیبای این همه شاعران اران و آذربایجان در آن روزگاران کهن، جواب تازه‌ای است به آنهایی که در هفتاد سال اخیر، از جنگ جهانی اول به این طرف، هرگاه که آسمان این سرزمین ایزدی را ابرآگین دیده و ایران و ایرانیت را زبون و ناتوان پنداشته‌اند خیال‌های خام در سر پرورانیده و از دو سوی نغمه‌های دل‌آزاری سر داده‌اند.

این کتاب برای نزهت (=رامش و خوشی وقت) مجلس شروانشان در ۱۷ باب تنظیم شده که هر باب به چندین نمط (زمینه) تقسیم می‌شود و همه‌ی آن ۹۶ موضوع است. فراموش نکنیم که هدف مولف نزهت خاطر خوانندگان بوده است. کتاب علمی و درسی ننوشته که شعرهایی را به شاهد صنعت‌های بدیعی بیاورد. مولفِ این کتاب زبده‌ی رباعیهایی را که مردم زمان او در شهر او می‌خواندند و می‌شنیدند و می‌پسندیدند گرد آورده است.


هم چنین دکتر ریاحی بخشی را به معرفی گویندگان نزهة المجالس پرداخته که این بخش در واقع نوعی تذکره یا شرح حال شاعران این مجموعه است. در بخش دیگری از مقدمه درباره‌ی شاعران این جُنگ چنین آمده است:
از همان نخستین روزهایی که با سخن نظامی و خاقانی آشنا شدم در این فکر بودم که چگونه ممکن است در دیاری دور از زبان و فرهنگ ایرانی چنین شاعران بزرگی پدید آیند و شعرهایی با این بیان لطیف و اندیشه های ژرف و مضمونهای باریک بسرایند. زیرا به همان سان که زمین شوره سنبل برنیارد و گل و درخت شاداب و برومند جز در زمین مساعد نمی‌روید و بار نمی‌دهد، تا در شهر و دیاری شعر و ادب و دانش و فرهنگ ریشه نداشته باشد و همگانی نباشد و جامعه خریدار کالای هنر نباشد محال است که ناگهانی و به تصادف شاعر یا نویسنده‌ای بزرگ به وجود آید. بلکه باید در جایی صدها شاعر و نویسنده به کار باشند و فن شاعری ارزش و اعتبار و احترام داشته باشد و صدها تن ذوق و طبع و اندیشه‌ی خود را در این راه به کار اندازند تا از میان آنها سخن‌آفرینان بلندپایه‌ی پرآوازه‌ای چون خاقانی و نظامی سربرآرند.

این را خوب می‌دانیم که شمال غرب ایران از آغاز همیشه پایگاه فرهنگ والای ایرانی بوده است و پیش از آن که «محمد بن وصیف سگزی« (نخستین شاعر شناخته‌ی ایران در زمان یعقوب لیث) در سیستان سرودن قصیده را آغاز کند به گفته‌ی طبری، پیران مراغه اشعار فارسی (یعنی فهلوی) «محمد بن بعیث» فرمانروای مرند (متوفی ۲۳۵ ق) را می‌خوانده‌اند.


شاعران کتاب
دکتر ریاحی شاعرانی را که در این کتاب از آنان شعر آمده به صورت زیر دسته‌بندی می‌کند:
این طبیعی است که سروده‌های شاعران نزدیک به محیط تالیف و شهر مولف از دو سوی ارس بیشتر در این کتاب جا داشته باشند: از گنجه ۲۴ تن، از شروان ۱۸ تن، از هر یک از دو شهر تفلیس و بیلقان: ۵ تن. از باکو و دربند و نخجوان هر یک 1 تن. از یازده شهر آذربایجان و زنجان هم نام و شعر شاعرانی به این تعداد آمده است: مراغه: ۷ تن. تبریز: ۵ تن. ابهر: ۳ تن. خوی و زنجان و اهر: هر یک ۲ تن. اردبیل و اشنو و سُجاس و خونج و خلاط و موصل: هر یک ۱ تن. شعر دو تن از شاعران گیلان نیز آمده است.

نام برخی از شاعران این کتاب چنین است: ابوعلا شاپور، ابوالفضل تبریزی، ابوالقاسم، اسمعیل فارسی، اطلسی، بختیار شروانی، بدر تفلیسی، بدرالدین محمود، بدیع بیلقانی، برهان گنجه‏ای، بهاء شروانی، پسر خطیب گنجه، پسر سله گنجه، پسر قاضی دربند، تفلیسی شروانی، جمال خلیل شروانی، جمال حاجی شروانی، جمال عصفوری، جمال عمر، جمال گنجه‏ای، جهان گشته، شیخ حسین سقا، حسین هزارمرد، حمید تبریزی، حمید شروانی، حمید گنجه‏ای، خاقانی شروانی، دختر حکیم گاو، دختر خطیب گنجه، دختر سالار، دختر ستی، رشید بیلقانی، رشید شروانی، رشید گنجه‏ای، حسین گنجه‏ای، رضیه گنجه‏ای، رفیع بکرانی ابهری، رکن خویی، زاهد، زکی اکاف (پالاندوز)، زکی مراغه‌ای، سجاسی، سعد صفار، سعد گنجه‏ای، سعید شروانی، سید شیرانی، سیف تفلیسی، شرف شفروه، شرف صالح بیلقانی، شرف مراغی، شرف‏الدین مرتضی، شروانشاه، شمس‏الدین اسعد گنجه‏ای، شمس اقطع بیلقانی، شمس الیاس گنجه‏ای، شمس اهری، شمس تبریزی (به غیر از شمس تبریزی معروف است)، شمس عمر گنجه، شهاب کاغذی، شهاب گنجه‏ای، صاین مراغی، صدر زنگانی، صفی بیلقانی، صفی شروانی، طهیر خونجی، ظهیر شفروه، ظهرالدین مراغه‏ای، عبدالعزیز گنجه‏ای، عثمان مراغه‏ای، عز ابوالبقا، عز شروانی، عزیز شروانی، عزیز کمال، عماد شروانی، عیانی گنجه‏ای، فخرالدین ابوبکر ابهری، فخر گنجه‏ای، فخر مراغه‏ای، فخر نقاش، فلکی شروانی، قاضی، قاضی تفلیس، قطب اهری، قطب عتیقی تبریزی، قوامی گنجه‏ای، کمال ابن‏العزیز، کمال ابوعمر ابهری، کمال تفلیسی، لطیف تفلیسی، مجیرالدین بیلقانی، محمد طبیب اردبیلی، مختصر گنجه‏ای، مظفر تبریزی، مقرب باکویی، مهذب‏الدین دبیر شروانی، مهستی گنجه‌ای، موفق سراج، نجم سیمگر، نجم گنجه‏ای، نجیب گنجه‏ای، نصیر گنجه‏ای، نظامی گنجه‏ای، نفیس شروانی، یحیی تبریزی.

نکته‌ای که درباره‌ی نام شاعران قابل توجه است حضور زنان شاعر است که به جز مهستی گنجوی بیشترشان به نام پدرشان شناخته شده‌اند مانند دختر خطیب یا دختر سالار. البته حتا برخی شاعران مرد نیز تنها به نام پدرشان یاد شده‌اند مانند پسر قاضی دربند یا پسر خطیب گنجه.

ساختار کتاب
دکتر ریاحی خویی مقدمه و پیشگفتار مفصلی بر این کتاب نوشته است شامل ۱۳۵ صفحه با مطلب‌هایی مهم و سودمند و تازه‌ای مانند: آشنایی با نزهه المجالس / آیینه‌ای از اران قرن هفتم / اران، پایگاه فرهنگ ایرانی / سبک ارانی / فارسی ارانی / چند نمونه از تعبیرات ارانی / سه گونه شعر و ادب ایران / رباعی (ترانه) / زبان عامه در رباعی / عصر رباعی / رباعی‌های سرگردان. در هر یک از این بخش‌های موضوع‌های تازه‌ای مطرح می‌شود که همان طور که خود دکتر ریاحی گفته هر یک می‌تواند موضوع پژوهشی یا پایان‌نامه‌ای دانشگاهی باشد.

اما بخش اصلی کتاب (از ص ۱۴۰ تا ۶۹۰) متن نزهة المجالس است که همان گونه که نوشتم هفده فصل است با عنوان‌های زیر:

باب اول: توحید و عرفان
باب دوم: در مدح و دعا
باب سوم: در صفت شمع و شاهد
باب چهارم: در خمریات
باب پنجم: در سماع
باب ششم: در فصلها
باب هفتم: در ترانه‌ها که در ترسلات به کار آید
باب هشتم: در عشق و صفت عشق و احوال آن
باب نهم: در دل و احوال آن
باب دهم: در غم و شکر و شکایت از غم
باب یازدهم: در اوصاف و افعال معشوق
باب دوازدهم: در عشق
باب سیزدهم: در وصال
باب چهاردهم: در فراق
باب پانزدهم: در معانی حکیم عمر خیام
باب شانزدهم: در بیان احوال سالکان طریقت
باب هفدهم: در شکایت از افلاک و نامساعدی او

شاید جالب‌ترین بخش باب یازدهم باشد در اوصاف و افعال معشوق که دارای چهل و یک زیربخش یا نمط است. عنوان برخی از نمط ها عبارتند از: در تشبیهات طره، در تشبیهات زلف، در تشبیهات ابرو و پیشانی و بناگوش، در تشبیهات چشم، در تشبیهات قد و بالا، در تشبیهات لب، در بوسه دادن و نادادن، در تشبیهات دهان و دندان و زنخدان، در تشبیهات کمر و میان، در لباسهای او، در آمدوشد او، در نشست و برخاست او، در خنده و شادی او ....

در پایان نیز بخش فهرستها است که از ص ۷۲۰ تا ۸۸۰ را دربردارد. زنده‌یاد دکتر ریاحی خویی فهرستهای مفصلی برای کتاب تهیه کرده است مانند فهرست اصطلاحات تاریخی، فهرست اصطلاحات موسیقی، فهرست مثلها، فهرست ترانه ها، فهرست نامهای کسان و فهرست نامهای جاها و ...

چرا رباعی؟
دکتر ریاحی درباره‌ی این که چرا «نزهة المجالس» از انواع شعر فارسی فقط به رباعی اختصاص داده شده در مقدمه بحث مفصلی کرده و به این نتیجه رسیده که رباعی شعر ناب و اصیل ایرانی است و در آن روزگاران، شعرِ همگانی مردم ایران و به اعتباری مشابه تصنیف در قرون اخیر بوده و به زبان محاوره‌ی مردم سروده می‌شده است. فهرستی هم که در پایان کتاب آمده و مجموعه‌ای از رایج‌ترین لغات فارسی در قرن ششم و هفتم است ارتباط زبان رباعی‌ها را حتا با زبان محاوره‌ی امروز نشان می‌دهد.

از نمونه‌ی ارتباط زبان محاوره‌ای گذشته با امروز شاید اصطلاح «شکوفه کردن» باشد به معنای «بالا آوردن چیزی که خورده شده است». به این رباعی زیبا نگاه کنید:
مست است بهار از آنکه از می خوردن ----------- می‌آوردش باد صبا بر گردن
هر برف که در خمار خورده است درخت ----------- روزی دو دگر شکوفه خواهد کردن!

می‌گوید بهار مانند مستی است که باد صبا او را بر گردن یا دوش خود می‌کشد و می‌آورد. و درخت هم مانند مستی است که دانه‌های برفی را که در زمستان خورده در بهار به شکل شکوفه بالا می‌آورد!

نمونه‌ی دیگر «در روی کسی برآمدن» است که امروزه می‌گوییم «جلوی کسی درآمدن یا در روی کسی وایستادن»:
در روی تو از کجا نظر می‌آید؟ ------------- از مُشک خطت بوی جگر می‌آید
مویت که ز شرم برنیاوردی روی -------------- امروز ترا به روی در می‌آید

1 نظر:

آذر said...

آقای شهربراز زبانی است در مناطق شرقی ترکیه، یعنی مناطق کردنشین آناتولی، به نام ززکی. این زبان که از زبانهای ایرانی است بسیار مانند است به زبان تالشی و غرب گیلان. امروزه حدود 3 تا 6 میلیون نفر به این زبان سخن میگویند. کردها ادعا دارند که این زبان همریشه با زبان آنها است. احتمال اینکه این زبان زبان رایج منطقه بوده بسیار است، شاید هم زبانی بوده که رومی با آن آشنا بوده است. البته دلیل و سندی برای این ادعا هنوز به دست نیامده است و باید روی آن بیشتر کار کرد. با این وجود، وجود خود زبان دال بر وجود فارس زبان بودن منطقه بوده است. وجود زبان کردی در این منطقه خود دلیل دیگری بر این باور است. در پیوند زیر میتوانید درباره این زبان بخوانید:
http://en.wikipedia.org/wiki/Zazaki_language
آذر